در دوران سانسور، سرکوب و اختناق فرهنگی، سینمای ایران به یکی از معدود عرصه‌هایی بدل شده که هنوز نفس می‌کشد و حقیقت را به زبان تصویر روایت می‌کند. سال ۲۰۲۵، شاهد موجی از فیلم‌هایی بودیم که نه تنها گیشه را فتح کردند، بلکه پیام‌هایی عمیق و گاه ضدحکومتی را در لفافه‌ی طنز، درام و فلسفه منتقل کردند. این آثار، در بستری که جمهوری اسلامی سعی در یکدست‌سازی آن دارد، به مکانی برای اعتراض، افشا و همدلی مردمی بدل شده‌اند.

طنز اجتماعی؛ زبان مقاومت در سینمای ایران

فیلم «هفتاد سی» به کارگردانی بهرام افشاری، فراتر از یک کمدی سرگرم‌کننده است. این فیلم با پرداختی هوشمندانه به تضاد طبقاتی و فساد ساختاری، صدای مردم عادی‌ای است که در زیر فشار تورم، بی‌عدالتی و تبعیض له شده‌اند. مردم با آن خندیدند، اما خنده‌ای تلخ، پر از حس هم‌دردی و شناسایی.

در کنار آن، فیلم «فسیل» نیز با طنزی تاریخی، سیاست‌های مغزشویی و عقب‌ماندگی فکری تحمیل‌شده توسط جمهوری اسلامی را به چالش کشید. سینمای ایران با این دو اثر نشان داد که می‌تواند در عین جذابیت، حامل نقد اجتماعی جدی و حتی سیاسی باشد. در شبکه‌های اجتماعی، کاربران از این فیلم‌ها به عنوان “طنز تلخ واقعیت” یاد کردند.

این آثار، اگرچه در ظاهر مجاز و غیرسیاسی‌اند، اما زیر پوست‌شان زخم‌هایی نهفته‌اند که مردم هر روز حس‌شان می‌کنند.

عرفان، عشق و طغیان؛ بازتعریف انسان در سینمای ایران

فیلم «مست عشق »اثر حسن فتحی، تنها یک روایت تاریخی درباره مولانا و شمس نیست؛ بلکه بیانیه‌ای است علیه تحجر فکری و دگماتیسم مذهبی که جمهوری اسلامی سال‌ها آن را به جامعه تزریق کرده است. پیام‌های ضمنی فیلم درباره آزادی فردی، شک در مذهب و مرزهای معرفت، تضاد آشکاری با روایت رسمی قدرت دارند.

شهاب حسینی و پارسا پیروزفر در این اثر نقش‌هایی را ایفا کردند که نماینده‌ی انسانی‌ست که در جستجوی معنا و رهایی است؛ انسانی که جمهوری اسلامی از او می‌خواهد فقط مطیع باشد. منتقدان مستقل نوشتند که این فیلم، بازتابی‌ست از روح سینمای ایران در تلاش برای بازپس‌گیری معنای هویت ایرانی، بی‌نیاز از شریعت رسمی و تبلیغات دولتی.

واکنش مخاطبان هم پرشور بود؛ جوانان با شخصیت‌های فیلم ارتباط عاطفی برقرار کردند و آن را تجربه‌ای معنوی و اعتراضی توأمان توصیف کردند.

مطالعه بيشتر :اثر جعفر پناهی زیر تیغ امنیتی جمهوری اسلامی پیش از کن

چهره‌های سرکوب‌شده؛ زنان، خشونت، و تاریخ تحریف‌شده

(فیلم قاتل و وحشی) به کارگردانی حمید نعمت‌الله، جرأتمندانه به خشونت خانگی، سکوت اجتماعی و ترومای روانی زنان پرداخت. لیلا حاتمی در این فیلم، نقش زنی را ایفا می‌کند که قربانی جامعه‌ای مردسالار است؛ جامعه‌ای که قوانینش، همچون جمهوری اسلامی، بیشتر حافظ خشونت است تا عدالت.

فیلم« رها»داستان زنانی‌ست از طبقه فرودست که در خیابان‌های تهران برای زنده ماندن و آزاد بودن می‌جنگند. اثری تاریک، واقع‌گرا و دردمند که به گفته‌ی مخاطبان، “از دل کوچه‌ها و دردهای واقعی مردم آمده، نه از دفتر سانسور وزارت ارشاد.”

در سوی دیگر، «غریب »که به عنوان سینمای دفاع مقدس تبلیغ شد، نتوانست مثل گذشته مخاطبان را جذب کند. جوانان دیگر با روایت‌های رسمی جنگ احساس نزدیکی نمی‌کنند. آنها می‌دانند که تاریخ تحریف شده است؛ همان‌طور که تصویر انسان، آزادی و زن در جمهوری اسلامی جعل شده‌اند.

در تمام این آثار، سینمای ایران نه یک ابزار فرهنگی، بلکه عرصه‌ای برای افشا، طغیان و همدلی با جامعه‌ای‌ست که زیر سایه استبداد مذهبی، نفس می‌کشد.

سینمای ایران در سال ۲۰۲۵، تبدیل به یک رسانه‌ی مقاومتی شده است. فیلم‌سازان با هوشمندی و استفاده از زبان استعاره، موفق شده‌اند از درون سیستم سانسور عبور کنند و صدای مردم را بر پرده‌های بزرگ فریاد بزنند. دیگر نمی‌توان از نقش هنر در مبارزه‌ی نرم با جمهوری اسلامی چشم‌پوشی کرد. در زمانی که حقیقت در رسانه‌های رسمی دفن شده، سینمای ایران به بلندگوی خاموشان، دردها و رؤیاهای سرکوب‌شده بدل شده است.

Exit mobile version