در بامداد سهشنبه ۲۷ خرداد ۱۴۰۴ (۱۷ ژوئن ۲۰۲۵)، رسانههای داخلی و بینالمللی خبر از حمله هوایی اسرائیل به ساختمان صدا و سیمای جمهوری اسلامی در تهران دادند؛ حملهای که منجر به قتل نیما رجب پور در بمباران رسانه ملی شد؛ او سردبیر بخش خبر شبکه دو بود. جمهوری اسلامی او را «شهید رسانه» نامید، اما در آنسوی ماجرا، تحلیلگران بینالمللی این حمله را بازتابی از سیاستهای نظامیسازی رسانه در ایران میدانند. در این گزارش، به بررسی ابعاد حقوقی، سیاسی و رسانهای این واقعه میپردازیم.
بمباران هدفمند؛ آیا رسانه ملی یک هدف نظامی بود؟
گزارشهای منتشرشده از سوی رسانههایی چون رویترز، الجزیره و گاردین تأیید کردهاند که اسرائیل در این عملیات، یکی از طبقات ساختمان اصلی صدا و سیما در خیابان ولیعصر را هدف گرفته است. در این حمله، قتل نیما رجب پور در بمباران رسانه ملی و همچنین مرگ معصومه عظیمی، یکی از کارکنان واحد تولید خبر، تأیید شد.

به گفته منابع غربی، صدا و سیمای ایران نهفقط یک نهاد خبری، بلکه بخشی از زیرساخت جنگ روانی و تبلیغات نظامی حکومت است. اسرائیل با استناد به همین موضوع، هدفگیری آن را در چارچوب عملیاتهای نظامی مشروع میداند؛ با این حال، گروههای حقوق بشری مانند دیدهبان حقوق بشر و کمیته حفاظت از روزنامهنگاران هشدار دادهاند که هدف قراردادن مراکز رسانهای، میتواند مصداق نقض کنوانسیون ژنو و جنایت جنگی باشد.
واکنشهای بینالمللی؛ قتل یک خبرنگار یا ترور یک افسر تبلیغاتی؟
انتشار خبر قتل نیما رجب پور در بمباران رسانه ملی بلافاصله واکنشهای جهانی را در پی داشت. وزارت خارجه آلمان خواستار «تحقیق مستقل درباره مشروعیت حمله به نهادهای خبری» شد و اتحادیه اروپا اعلام کرد که استفاده از موشک برای هدفگیری رسانهها «بسیار نگرانکننده» است.
در مقابل، تحلیلگران اسرائیلی و برخی ناظران امنیتی در واشنگتن این اقدام را بخشی از «استراتژی هدفگیری مغزهای جنگ روانی» در تهران دانستند. به گفتهی یکی از تحلیلگران Jerusalem Post: «رجب پور تنها یک روزنامهنگار نبود؛ او مسئول خطدهی به افکار عمومی در بحبوحه جنگ سایهها بود.»
نکتهی مهم در این میان، دوگانگی موجود در تحلیلهای رسانهای است. برخی او را خبرنگاری متعهد معرفی میکنند که بیدفاع کشته شده، و برخی دیگر از قتل نیما رجب پور در بمباران رسانه ملی به عنوان نمونهای از نابودی ابزارهای تبلیغاتی حکومت یاد میکنند.
تأثیر داخلی؛ مشروعیت رسانهای یا بحران مشروعیت؟
در ایران، مقامات حکومتی تلاش کردهاند با برگزاری مراسم بزرگداشت، اعطای عنوان شهید و پوشش احساسی خبر، چهرهای مقدس از نیما رجب پور بسازند. این در حالیست که بسیاری از خبرنگاران مستقل و فعالان رسانهای، این رفتار را بخشی از روند «شهیدسازی تبلیغاتی» برای سرپوش گذاشتن بر ناکارآمدیهای داخلی میدانند.
همزمان، موجی از نگرانی در بین خبرنگاران رسمی و مستقل پدید آمده است. آیا آنها نیز از این پس اهداف مشروع در جنگهای منطقهای خواهند بود؟ آیا حکومت، با ترکیب رسانه و سیاست، همهی کارکنان رسانهای را به گروگان در جنگ قدرت تبدیل کرده است؟
همچنین باید توجه داشت که قتل نیما رجب پور در بمباران رسانه ملی باعث بروز سوالاتی جدی درباره امنیت ساختمانهای رسانهای، پشتیبانی از خبرنگاران و شفافیت عملکرد نهادهای امنیتی شده است.
مطالعه بيشتر : وقایع روز سوم جنگ ایران و اسرائیل؛ پایان کجاست؟
جمعبندی
ماجرای قتل نیما رجب پور فراتر از یک حادثهی فردی است؛ این یک زنگ خطر برای تمام رسانههای دولتی و حتی خصوصی است که در کشورهایی با حاکمیت متمرکز فعالیت میکنند. زمانی که مرز بین خبرنگار و افسر اطلاعاتی محو شود، هیچ رسانهای در امان نخواهد بود.
در نهایت، سؤال اینجاست: آیا نیما رجب پور واقعاً یک خبرنگار قربانی بود؟ یا یکی از سربازان جنگ روانی که در نبردی خاموش، هدف دقیق قرار گرفت؟ هر پاسخی که به این سؤال داده شود، باز هم چیزی از تلخی مرگ انسانی در میدان جنگ رسانهای کم نمیکند.