رابعه اسکویی، بازیگر شناختهشده سینما و تلویزیون ایران، در تازهترین اظهارات خود از ترس شدیدش از اعدام به دلیل بازگشت به ایران سخن گفت. او تأکید کرد که اگر میدانست اعدام نخواهد شد، زودتر به ایران بازمیگشت. روایت تلخ رابعه اسکویی از مهاجرت و افسردگی، بار دیگر سیاستهای امنیتی و فضای اختناقآور حاکم بر ایران را به چالش کشیده است.
ترس از اعدام؛ سرنوشت یک هنرمند در جمهوری اسلامی
رابعه اسکویی در اظهاراتی صریح گفت که از ترس اعدام، بازگشت به ایران را به تأخیر انداخته بود. این جمله به تنهایی نشان میدهد که فضای ترس و سرکوب در جمهوری اسلامی تا چه حد بر روان و تصمیمگیری چهرههای فرهنگی و هنری سایه انداخته است. در سالهای اخیر، دهها نفر از هنرمندان، روزنامهنگاران و فعالان اجتماعی، تنها به دلیل اظهار نظر یا همراهی با اعتراضات، بازداشت، تهدید یا مجبور به ترک وطن شدهاند. سکوت اجباری یا مهاجرت، دو گزینهای است که حکومت جمهوری اسلامی برای چهرههای منتقد باقی گذاشته است، و رابعه اسکویی با جسارت، این دوراهی ناگوار را علنی کرده است.
مهاجرت یا مرگ روانی؛ روایت تلخ رابعه اسکویی
اسکویی گفته اگر ۲۰ یا ۲۵ روز دیرتر به ایران بازمیگشت، ممکن بود از افسردگی بمیرد و جنازهاش به کشور بازگردد. این جمله نه فقط بیان یک حالت روانی، بلکه فریادی است علیه بیپناهی مهاجران فرهنگی که تحت فشار سیاسی، وطن را ترک میکنند و در غربت با بحران هویت و تنهایی دستوپنجه نرم میکنند. رابعه اسکویی از معدود چهرههاییست که شجاعانه به آسیب روانی ناشی از مهاجرت اجباری اعتراف کرده و نشان داده این مسیر برخلاف تصور عام، پر از رنج و اضطراب است، بهویژه وقتی سایه تهدیدهای امنیتی همچنان بر سر بازگشت سنگینی میکند.
مطالعه بيشتر :احمدرضا جلالی در آستانه مرگ؛ بیتفاوتی سیستماتیک جمهوری اسلامی در قبال جان زندانیان
رابعه اسکویی و افشای چهره سرکوبگر جمهوری اسلامی
بازگشت رابعه اسکویی به ایران با وجود ترس از اعدام، یک حرکت دوگانه از امید و ناامیدی است. او اگرچه به وطن بازگشت، اما بازگشتش همراه با افشاگری تلخ علیه نظامی بود که حتی بازیگرانش را نیز در امان نمیگذارد. جمهوری اسلامی طی سالها نشان داده که هیچ مرزی برای سرکوب نمیشناسد؛ چه دانشجو باشد، چه خبرنگار و چه هنرمند. سخنان رابعه اسکویی باید زنگ خطری برای نهادهای فرهنگی و هنری مستقل باشد که زیر سلطه سانسور و ارعاب، نفس میکشند. در کشوری که حتی چهرههای محبوب مردم نیز امنیت روانی و جانی ندارند، چگونه میتوان از «هنر متعهد» سخن گفت؟