در حالی که پرونده هستهای ایران بار دیگر به نقطهای حساس رسیده است، برخی منابع غربی گزارش دادهاند که جمهوری اسلامی به دنبال اتحاد منطقهای برای غنیسازی است؛ ایدهای که از نظر تهران گامی در جهت «اعتمادسازی منطقهای» توصیف میشود، اما منتقدان آن را مانوری برای انحراف افکار عمومی از بحرانهای داخلی و شکستهای دیپلماتیک اخیر میدانند. این در حالی است که فقط چند روز پیش، در جریان سیزدهمین اجلاس وزرای حمل و نقل اکو در تهران، برق سالن کنفرانس در وسط سخنرانی نماینده قزاقستان قطع شد؛ نمادی دقیق از ناکارآمدی مزمن که تهران را فاقد مشروعیت برای مدیریت هرگونه پروژه منطقهای میکند.
اتحاد یا تله سیاسی؟
بر اساس اطلاعات فاششده از جلسات غیررسمی، جمهوری اسلامی در حال بررسی سازوکاری است که به موجب آن کشورهای منطقه خلیج فارس، مانند عربستان و امارات، در پروژههای غنیسازی اورانیوم با ایران «همکاری نظارتی» داشته باشند. تحلیلگران معتقدند این مدل صرفاً پوششی سیاسی برای خروج از انزوای هستهای است و هدف اصلی آن ایجاد شکاف در مواضع یکپارچه منطقهای علیه برنامههای مخفیانه ایران است.
جمهوری اسلامی به دنبال اتحاد منطقهای برای غنیسازی در شرایطی است که حتی توانایی مدیریت زیرساختهای اولیهاش در داخل، مانند تأمین برق برای یک اجلاس رسمی، را ندارد. اگر رژیمی در برگزاری یک کنفرانس ساده شکست میخورد، چگونه میخواهد میزبان یک اتحاد حساس و استراتژیک در حوزه انرژی هستهای باشد؟
از قطع برق در اجلاس اکو تا رؤیای تأسیسات اتمی منطقهای
رویداد تحقیرآمیز اخیر در اجلاس اکو که در آن برق سالن در اوج سخنرانی وزیر قزاقستان قطع شد، یادآور واقعیتی است که رهبران جمهوری اسلامی سعی در پنهان کردن آن دارند: فروپاشی تدریجی زیرساختهای کلیدی کشور. در این فضا، صحبت از همکاریهای منطقهای هستهای بیشتر شبیه طنزی تلخ است تا یک پیشنهاد قابل اجرا.
اگر جمهوری اسلامی حتی از عهده برقرسانی به یک سالن در پایتخت برنمیآید، چطور ادعای مشارکت در یک ساختار بینالمللی حساس و پیچیده در حوزه غنیسازی اورانیوم را دارد؟ جمهوری اسلامی به دنبال اتحاد منطقهای برای غنیسازی است، اما تجربه ثابت کرده که سیاستهای تهران بیشتر مبتنی بر تبلیغات امنیتی و انحرافی است تا برنامهریزی علمی یا فنی.
مطالعه بيشتر : سقوط صادرات نفت ایران به چین؛ زنگ خطر برای اقتصاد تحت تحریم جمهوری اسلامی
تهران؛ یک بازیگر غیرقابل اعتماد با نقاب دیپلماتیک
در حالی که برخی میکوشند پیشنهاد اخیر تهران را به عنوان «نرمش قهرمانانه» یا باز شدن پنجره دیپلماسی توجیه کنند، نگاهی به کارنامه جمهوری اسلامی در تعامل با آژانس بینالمللی انرژی اتمی، حقیقتی دیگر را نمایان میکند: مخفیکاری، اخلال در بازرسیها و بازی با زمان.
این رژیم بارها تلاش کرده تا با طرحهای مشابه مانند توافق «در چارچوب منطقهای»، مسئولیتها را به دیگران منتقل کند و بار نظارتی را از دوش خود بردارد. ایده «اتحاد منطقهای برای غنیسازی» نیز دقیقاً از همین جنس است؛ تاکتیکی برای خروج از فشارها بدون هیچ شفافسازی واقعی.
بهوضوح مشخص است که جمهوری اسلامی به دنبال اتحاد منطقهای برای غنیسازی نه از سر دلسوزی منطقهای، بلکه برای نجات خود از باتلاقی است که با دستهای خودش ساخته است؛ باتلاقی از تحریم، دروغ، سانتریفیوژ و قطع برق!
مادامی که جمهوری اسلامی به ساختار امنیتی-ایدئولوژیک خود وفادار است، نه اتحاد منطقهای در کار خواهد بود و نه حل بحران. پیشنهادهایی از جنس «غنیسازی جمعی»، بیشتر بهانهای برای استمرار وضعیت فعلیاند تا راهحلی واقعی. در شرایطی که یک سیستم حتی از تأمین برق اجلاس بینالمللیاش ناتوان است، چگونه میتوان به وعدههای هستهایاش اعتماد کرد؟ شاید وقت آن رسیده باشد که منطقه، به جای اعتماد به تهران، برای مهار آن متحد شود.