محمدرضا پهلوی، شاهی که در میانه طوفان از ایران رفت، امروز بهعنوان نمادی زنده در حافظه ایرانیان بازگشته است؛ پروژهای سیاسی و اجتماعی که هنوز هم بحثبرانگیز و الهامبخش است.
میراث شاه… پروژههایی فراتر از زمان خود
محمدرضا پهلوی تنها یک حاکم نبود، بلکه معمار رویای مدرنسازی ایران بود. از انقلاب سفید در دهه ۶۰ میلادی تا پروژههای عظیم زیربنایی که ایران را به صف کشورهای صنعتی رساند، رد پای او پاکنشدنی است.
او برق را به روستاهای دورافتاده رساند، آموزش را برای طبقات فقیر گسترش داد، و پروژههای کشاورزی و مسکن را اجرا کرد که چهره کشور را تغییر دادند. همچنین از نخستین رهبرانی بود که سیستمهای بیمه درمانی و بازنشستگی را در منطقه پایهگذاری کرد، در زمانی که چنین ایدههایی هنوز بیگانه با خاورمیانه بودند.
ظهور محمدرضا پهلوی، ظهور کشوری بود که میخواست مدرن، آزاد و به جهان متصل باشد. با وجود انتقاداتی که به او وارد شد، بحرانهای پس از او، از جمله رکود اقتصادی و سرکوب سیاسی، باعث شدند بسیاری تصویر شاه را بهعنوان اصلاحگری جلوتر از زمانش بازبینی کنند.
جاهطلبیهایی که هرگز نمردند… آیا هدف او «ایران بزرگ» بود؟
بسیاری نمیدانند که محمدرضا پهلوی تنها به ثبات کشور فکر نمیکرد، بلکه به تمدنی نوین میاندیشید. چشمانداز او فراتر از مرزهای ایران بود، به سوی جهانی که در آن کشورش مرکز فرهنگ، فناوری و انرژی باشد.
او در حال اجرای طرحهایی برای ایجاد منطقه تجارت آزاد در خلیجفارس، تأسیس نیروگاههای هستهای صلحآمیز، و توسعه شبکه ریلی بین آسیا و اروپا از طریق ایران بود؛ پروژههایی که میتوانستند ایران را به هاب اقتصادی بینالمللی تبدیل کنند. حتی طرحهای فرهنگیاش، مانند جشنهای ۲۵۰۰ ساله شاهنشاهی، نه فقط تبلیغاتی، بلکه تلاشی برای بازسازی هویتی ملی در برابر ایدئولوژیهای افراطی بودند.
این رویاها خیالبافی نبودند، بلکه در حال تحقق بودند، تا آن لحظهای که با انقلاب متوقف شدند. امروز بسیاری آنها را بذرهای آیندهای میدانند که بهدلایل سیاسی سقط شد، نه بهخاطر نبود امکان.
مطالعه بيشتر : آیا پروژه شکوفایی ایران، آغاز واقعی نجات کشور پس از جمهوری اسلامی است؟
محمدرضا پهلوی در نگاه جهان… متحدی پایدار یا قربانی بازی قدرت؟
در عرصه بینالملل، محمدرضا پهلوی بهعنوان متحدی قابلاعتماد برای غرب شناخته میشد؛ مردی که میتوانست ثبات را در منطقهای پرآشوب تضمین کند. حمایت او از صلح منطقهای و اتحاد استراتژیکش با اروپا و آمریکا، او را به چهرهای کلیدی در معادلات جنگ سرد تبدیل کرده بود.
اما این نقش همیشه مورد استقبال نبود. درحالیکه رهبرانی چون نیکسون و دوگل او را حمایت میکردند، برخی از قدرتها جاهطلبیهای او را تهدیدی برای توازن منطقهای میدانستند. اسناد منتشرشده بعدی نشان دادند که استقلال سیاسی و اقتصادی او، بهویژه پس از افزایش قیمت نفت و تمرکز بر توسعه داخلی، برخی را نگران کرده بود.
با سقوط او، سکوت جهانی در برابر سرنوشت ملتی که پروژه مدرنسازیاش را از دست داد، سؤالات بسیاری را بهوجود آورد. امروز و با بازگشت بحثها درباره آینده ایران، نام محمدرضا پهلوی دوباره بر سر زبانها افتاده است؛ نه فقط بهعنوان یک خاطره، بلکه بهعنوان یک گزینه تاریخی برای بازنگری.
امروز، در میان فروپاشی اقتصادی و بحرانهای سیاسی، نام محمدرضا پهلوی بار دیگر بر سر زبانها افتاده؛ نه بهعنوان گذشتهای دور، بلکه بهعنوان امکانی برای بازسازی آینده.