در میانه نارضایتی عمومی و شکاف عمیق میان مردم و قدرت، ناگهان تیتر روزنامهای نزدیک به حاکمیت همه را شگفتزده کرد: جمهوری اسلامی شمخانی را نشانه رفت.
فاصلهای که دیگر نمیتوان پنهانش کرد
موضوع فاصله میان مردم و مسئولان در ایران سالهاست وجود دارد، اما کمتر پیش آمده که خودِ رسانههای نزدیک به حاکمیت به چنین صراحتی از آن سخن بگویند. وقتی جمهوری اسلامی شمخانی را نشانه رفت، در واقع به شکلی غیرمستقیم از ریشهایترین مشکل نظام پرده برداشت: فاصلهای که نهتنها اقتصادی و اجتماعی، بلکه فرهنگی و عاطفی است.
زندگی اشرافی شمخانی و دیگر مقامات، حقوقهای نجومی، و امتیازات ویژهای که برای خود فراهم کردهاند، شکاف میان کاخهای قدرت و خانههای فرسوده مردم را عمیقتر کرده است. مردمی که هر روز با تورم، گرانی، و حذف مواد غذایی از سفرهشان روبهرو هستند، حالا میبینند که مسئولانشان در جشنها و مراسم لوکس حضور مییابند و از واقعیت زندگی آنها بیخبرند.
این تضاد آشکار، همان چیزی است که روزنامه جمهوری اسلامی در قالب «نقد از درون» مطرح کرد تا شاید تلنگری برای صاحبان قدرت باشد. اما این پرسش همچنان باقی است: آیا نظام حاضر است این واقعیت تلخ را بپذیرد یا همچنان صورت مسئله را پاک خواهد کرد؟
جمهوری اسلامی شمخانی را نشانه رفت؛ زنگ خطر از درون نظام
در گزارش تند روزنامه جمهوری اسلامی آمده بود که «بیماری خطرناک قدرت» زمانی آغاز میشود که حاکمان توان درک مشکلات مردم را از دست میدهند. وقتی جمهوری اسلامی شمخانی را نشانه رفت، در حقیقت از پدیدهای سخن گفت که سالهاست در تار و پود نظام ریشه دوانده است: مسئولانی که چنان به رفاه و امتیازات عادت کردهاند که دیگر نمیتوانند معنای واقعی فقر، گرسنگی و ناامیدی را درک کنند.
زندگی لوکس، سفرهای خارجی، استفاده از امکانات ویژه درمانی و خودروهای گرانقیمت، همه نشانههایی از این جدایی عمیقاند. حتی اگر این مقامات از مشکلات مردم بشنوند، قادر به لمس و فهم آن نیستند. همانگونه که در گزارش آمده بود، «برای این بیماری هیچ دارویی جز کنار رفتن از قدرت وجود ندارد».
این جملات برای بسیاری از تحلیلگران، اعترافی غیرمستقیم از درون نظام به شمار میرود؛ اعترافی به اینکه فاصله میان مردم و حکمرانان دیگر صرفاً یک انتقاد رسانهای نیست، بلکه به یک بحران ساختاری تبدیل شده است.
مطالعه بيشتر : ۱۰ رازهای نتانیاهو پنهان… حقایق شگفتانگیز از زندگی ناشناخته او
وقتی هشدار از درون به گوش میرسد
انتقاد روزنامه جمهوری اسلامی از شمخانی شاید در ظاهر یک متلک سیاسی باشد، اما در عمق خود حامل پیامی جدی است: حتی بخشی از بدنه نظام میداند که ادامه این مسیر میتواند خطرناک باشد. وقتی رسانهای رسمی جرأت میکند بنویسد که «حاکمان از زندگی مردم بیخبرند»، یعنی شکاف به حدی رسیده که دیگر نمیتوان آن را انکار کرد.
با این حال، پرسش اصلی این است که آیا این هشدارها گوش شنوایی خواهد یافت؟ تجربه سالهای گذشته نشان داده که چنین نقدهایی معمولاً با واکنشهای تدافعی روبهرو میشوند، نه اصلاحات واقعی. نظام بهجای پذیرش مسئولیت، ترجیح میدهد انگشت اتهام را به سمت افراد خاصی مانند شمخانی بگیرد تا بحران را شخصی جلوه دهد.
اما واقعیت این است که وقتی جمهوری اسلامی شمخانی را نشانه رفت، در حقیقت خودش را هدف قرار داد. زیرا شمخانی تنها یکی از چهرههای بسیاری است که در دل همان ساختاری قرار دارند که فاصله از مردم را عادی کرده است