کمتر ایرانیای را میتوان یافت که با شنیدن چند نت آغازین «ای ایران» احساس خاصی در او زنده نشود. این سرود با حافظه جمعی ما پیوند خورده و بهگونهای جاودانه شده که گاهی حتی ماندگاری آن از پدیدآورندگانش هم فراتر رفته است. اما کافی است کمی به گذشته برگردیم و در داستان شکلگیری آن در سالهای پرآشوب جنگ جهانی دوم و اشغال ایران تأمل کنیم تا روشن شود این سرود تنها یک ملودی زیبا یا چند بیت شعر نیست، بلکه یادگار لحظهای تاریخی و بیانگر یک حس مشترک ملی است که تا امروز جان دارد.
سرودی که از دل یک لحظه تاریخی برخاست
«ای ایران» در سال ۱۳۲۳ و در یکی از حساسترین مقاطع تاریخ معاصر ایران خلق شد؛ زمانی که کشور زیر سایه اشغال متفقین بود و بسیاری از مردم احساس میکردند استقلال و شأن ملیشان در خطر است. در چنین فضایی، حسین گلگلاب، استاد دانشگاه و شاعر، روزی با دیدن پرچمی که بیاعتنا روی زمین افتاده بود، چنان برآشفت که همان روز شعری سرشار از خشم میهنی و امید نوشت که بعدها متن این سرود شد. روحیه آهنگساز بزرگ، روحالله خالقی، این شعر را در قالب موسیقیای حماسی و درعینحال پرشور و عاطفی ریخت و غلامحسین بنان نیز با صدای ماندگارش آن را اجرا کرد. نخستین اجرای رسمی سرود در ۲۷ مهر همان سال موجی از شور و امید آفرید و خیلی زود «ای ایران» را به سرودی ملیگونه برای مردم بدل کرد؛ سرودی که شنیدنش احساس قدرت، کرامت و همبستگی ملی را زنده میکند.
سادگی و اصالت؛ راز ماندگاری هنری
جاودانگی «ای ایران» بیش از هر چیز در سادگی و خلوص هنری آن نهفته است. شعر کاملاً فارسی و بیتکلف است و حتی یک واژه بیگانه ندارد؛ همین ویژگی ناخودآگاه حس اصالت و نزدیکی ایجاد میکند و شنونده را چنان درگیر میسازد که معنای آن برای همه نسلها قابل فهم میماند. از سوی دیگر، موسیقی این سرود بر دستگاه و گوشههای ردیف ایرانی استوار است، اما ساختاری خوشخوان و جمعی دارد؛ هم گروههای کر میتوانند آن را بخوانند و هم مردم عادی در استادیومها و مراسم ملی. این پیوند استوار میان ملودی ایرانی، متن روشن و احساس مشترک تاریخی، «ای ایران» را از یک ترانه گذرا فراتر برده و به نشانهای ماندگار از هویت و همبستگی مردم ایران بدل کرده است.
مطالعه بيشتر : اعدام قاضی ایمن حجاج؛ پروندهای که جهان را تکان داد و نخستین قاضی مصر شد
ایران؛ میهن مشترک همه ما
در دهههای گذشته، «ای ایران» بارها در لحظههای حساس جمعی دوباره جان گرفته است؛ در ورزشگاهها، در گردهماییهای ملی، در مراسم فرهنگی، در دورانهای پرتلاطم، و حتی زمانی که جامعه تنها نیاز داشته حس همدلی را تجربه کند.
سرودهایی بودهاند که با قدرت شروع کردهاند اما به مرور رنگ باختهاند؛ اما «ای ایران» هر بار که شنیده میشود، همان حس نخستین را زنده میکند. شاید به این دلیل که نه سفارشی سیاسی بود و نه ساختهشده برای یک مقطع کوتاهمدت؛ بلکه از ابتدا پلی میان دل مردم و کرامت ملیشان شد.
جاودانگی «ای ایران» یعنی همین حس؛ حسی که از دل تاریخ برآمده و فراتر از آن، بخشی از هویت عاطفی ما شده است. ما با این سرود تنها یک ملودی نمیشنویم، بخشی از حس مشترک ایرانیبودن را تجربه میکنیم؛ حسی که نه تنها با گذشت زمان کمرنگ نشده، بلکه هر بار زندهتر و ملموستر بازمیگردد.








