بحران آب میان بغداد و تهران به اهرم فشاری حساس تبدیل شده است. دیپلماسی آب میان ایران و عراق چهرهای تازه از نبرد نفوذ در منطقه را آشکار میکند.
دیپلماسی آب میان ایران و عراق در قلب بحرانهای کنونی
تحلیل کارشناسان نشان میدهد که دیپلماسی آب میان ایران و عراق به ابزاری استراتژیک در دست تهران بدل شده است؛ ابزاری فراتر از یک اختلاف زیستمحیطی یا مناقشه بر سر منابع طبیعی. عراق که به شدت به جریان رودخانههای مشترک وابسته است، اکنون با چالشهای بیسابقهای به دلیل کاهش آب ورودی از ایران روبهرو شده؛ امری که امنیت غذایی را تهدید و احتمال بروز اعتراضات اجتماعی گسترده را افزایش میدهد.
ایران در طول تاریخ نقش پیچیدهای در پرونده رودخانهها ایفا کرده است؛ از کرخه و کارون گرفته تا زاب کوچک، جایی که بارها به کاهش عمدی جریان آب متهم شده است. این رویکرد به تهران امکان داده تا در مذاکرات دوجانبه یا در شرایط تنشهای منطقهای، از آن بهعنوان اهرم فشار سیاسی استفاده کند.
ابعاد استراتژیک: میان امنیت و سیاست
دیپلماسی آب میان ایران و عراق تنها به ابعاد فنی محدود نمیشود؛ بلکه با پروندههای امنیتی و مرزی حساسی همچون شطالعرب «اروندرود» گره خورده است. کارشناسان تأکید میکنند که تهران این موضوع را از زاویه امنیت ملی مینگرد، در حالی که بغداد سعی دارد آن را از منظر حفاظت از منافع آبی مردم خود پیگیری کند.
پس از جنگ ایران و اسرائیل، به نظر میرسد که عراق ناگزیر است میان روابط تاریخی و مذهبی خود با ایران از یک سو، و نیاز حیاتی به همکاری با ترکیه برای تأمین آب از سوی دیگر، تعادل دقیقی برقرار کند. این معادله بغداد را در موقعیتی دشوار قرار داده و ممکن است آن را به اتخاذ سیاستی دوگانه وادارد؛ سیاستی که همزمان شامل پافشاری بر مطالبات آبی و حفظ حداقل سطح تفاهم سیاسی با تهران باشد.
مطالعه بيشتر : ایران و پاکستان و جاهطلبیهای اقتصادی.. شراکتی در آستانه برخورد
ابزارهای تهران و نفوذ پنهان
تهران نفوذ خود را در دیپلماسی آب میان ایران و عراق با بهرهگیری از ابزارهای غیرمستقیم حفظ میکند. بهویژه از طریق گروههای نزدیک به خود در داخل عراق میتواند از شدت انتقادات بکاهد و فضای مذاکراتی را آرامتر سازد. همچنین با ارائه توضیحات فنی درباره کاهش جریان آب، این کاهش را به تغییرات اقلیمی یا سیاستهای جدید مدیریت منابع نسبت میدهد.
ایران تلاش دارد نگاه عراق را به سمت ترکیه بهعنوان مقصر اصلی کمآبی سوق دهد؛ امری که به تهران امکان میدهد خود را شریک «فنی و سازنده» معرفی کند. در همین راستا، پروژههای مشترکی مانند ایستگاههای پایش، سامانههای هشدار سریع سیلاب و طرحهای انتقال آب میان حوضهای را مطرح میکند تا چهرهای مسئولیتپذیر از خود نشان دهد، هرچند همچنان کنترل منابع حیاتی آب را در دست دارد.
اگر این رویکرد در حوضه دجله – فرات ناکام بماند، ایران ممکن است همکاریهای خود را با ارمنستان گسترش دهد تا کسری استراتژیک خود را جبران کند. بدینترتیب، پرونده آب به ورق نفوذی فرامرزی برای تهران تبدیل میشود که با منافع گستردهتر منطقهای آن پیوند خورده است