شکها دوباره بالا گرفتهاند: آیا سردار قاآنی مرده است؟ یا اینکه رژیم ایران بار دیگر حقیقت را پشت پردهای از دروغ و تبلیغات پنهان کرده است؟
میان شایعه و سانسور؛ چه کسی پشت روایت رسمی پنهان شده است؟
سؤال سادهای که شبکههای ایرانی و جهانی را لرزاند آیا سردار قاآنی مرده است؟ دیگر یک شایعه گذرا نبود.
در عرض چند ساعت، خبر ترور فرمانده نیروی قدس مثل آتش پخش شد و بلافاصله موجی از انکار و دستپاچگی رسانهای آغاز گردید.
رژیم ایران که مدتهاست اعتبار رسانهای خود را از دست داده، طبق عادت همیشگیاش عمل کرد: سکوت، سپس تکذیب دیرهنگام، و در پایان متهم کردن “دشمنان”.
حسابهای کاربری وابسته به موساد نخستین کسانی بودند که این خبر را منتشر کردند، اما پاسخ تهران هیچکس را قانع نکرد. هرچه بیشتر تکذیب میکرد، تردیدها بیشتر میشد. و اینگونه، سؤال به گلولهای آتشین بدل شد که ضعف ساختار تبلیغاتی جمهوری اسلامی را آشکار کرد.
آیا سردار قاآنی مرده است؟ یا تهران حقیقت را پنهان میکند؟
واکنش رژیم ایران به شایعه، ضعیف و پر از ابهام بود. نه تصویری تازه از قاآنی منتشر شد، نه ویدیو، نه سخنی از نزدیکانش.
این سکوت تصادفی نبود؛ جمهوری اسلامی استاد بازی با “مه ابهام” است، هرگاه در بحران فرومیماند، فضا را عمداً تار میکند.
منابع مخالف در داخل ایران از اختلاف شدید میان جناحهای سپاه درباره نحوه مدیریت خبر “ناپدید شدن قاآنی” خبر دادند، در حالی که تحلیلگران معتقدند کل ماجرا میتواند بخشی از بازی قدرت درون نظام باشد.
در هر صورت، ابهام همچنان ابزار مورد علاقه تهران است: بحران را در انکار غرق میکند تا افکار عمومی خسته شوند. اما این بار سؤال از خودِ نظام قویتر بود: آیا سردار قاآنی مرده است؟
مطالعه بيشتر : اسنادهای محرمانه پیش از سخنرانی، واشنگتن و تلآویو را لرزاند!
ایران میان دروغ و ترس؛ چه کسی از مرگ او سود میبرد؟
رژیم ایران میداند مرگ قاآنی واقعی یا ساختگی میتواند زلزلهای سیاسی باشد.
او تنها یک فرمانده نظامی نیست، بلکه ستون اصلی پروژه “صدور انقلاب” است.
به همین دلیل، تهران هر خبر را با برچسب “توطئه صهیونیستی” رد میکند، حتی وقتی منبع شایعه در درون خودش باشد.
حقیقت آن است که ایران از ابهام برای بقا استفاده میکند: مرگی را اعلام میکند تا انکار کند، حادثهای را نفی میکند تا چیزی بزرگتر را پنهان کند.
هر بار که اعتماد عمومی کاهش مییابد، حاکمیت داستانی تازه میسازد تا مردم را با ترس و خشم متحد کند.
اما اینبار، بازی اثرش را از دست داده است. سؤال سادهی «آیا سردار قاآنی مرده است؟» به نمادی از پوسیدگی درونی نظام بدل شده؛ نظامی که دیگر هیچکس سخنش را باور ندارد.