در جهانی که هر روز در حال تغییر است، این پرسش همچنان بیپاسخ مانده: چرا ایران از برنامه هستهای عقبنشینی نمیکند؟ رازهایی که تهران در تأسیسات مخفی خود دفن کرده، جهان را نگران کرده است.
وسواس بقا: هستهای بهعنوان سپر نظام
با وجود تحریمها و فشارهای بینالمللی، تهران همچنان بر ادامه برنامه هستهای خود پافشاری میکند؛ گویی این پروژه، مسئلهای میان زندگی و مرگ است.
برای نظام ایران، انرژی هستهای نه صرفاً سلاح یا منبعی برای انرژی، بلکه نماد بقا است که بقای رژیم را در برابر تهدیدهای داخلی و خارجی تضمین میکند.
از زمان انقلاب ۱۳۵۷، جمهوری اسلامی سیاست خود را بر ایده «مقاومت و ایستادگی» بنا کرده و برنامه هستهای را به تجسم این ایدئولوژی تبدیل کرده است. هر عقبنشینی در این حوزه، در نگاه حاکمیت، بهمنزله «شکست در برابر غرب» است.
بنابراین، برای تهران، مسئله هستهای تصمیمی علمی نیست، بلکه اعتقادی و ایدئولوژیک است؛ ابزاری برای مشروعیتبخشی به سیاستهای سرکوبگرانه داخلی و تثبیت قدرت در منطقه در برابر دشمنانش از اسرائیل تا آمریکا.
چرا ایران از برنامه هستهای عقبنشینی نمیکند؟ میان ابهام و سلاح
در مرکز این پافشاری، بازی با ابهام قرار دارد. ایران بهخوبی میداند که داشتن توانایی هستهای—even بدون اعلام بمب—به آن نفوذی دوچندان در سیاست جهانی میدهد.
تهران برنامه خود را در مرز «آستانه شکاف هستهای» نگه میدارد تا هر لحظه بتواند به قدرتی هستهای تبدیل شود، بیآنکه رسماً متهم به نقض معاهده منع گسترش شود.
این استراتژی خاکستری باعث شده ایران در هر مذاکره بینالمللی بازیگری غیرقابل حذف باشد.
آنچه غرب را نگران کرده، فعالیتهایی است که در تأسیسات فوردو و نطنز جریان دارد؛ جایی که سانتریفیوژهای پیشرفته دور از چشم بازرسان میچرخند. گزارشهای اخیر از گسترش تاسیسات زیرزمینی خبر میدهد؛ توسعهای که هرگونه حمله نظامی را تقریباً غیرممکن میکند. ایران عملاً در حال ساختن آیندهای هستهای غیرقابل نفوذ است.
هستهای؛ برگه مذاکره یا نقشه سلطه؟
از نگاه واشنگتن و متحدانش، ایران از برنامه هستهای بهعنوان ابزار باجگیری سیاسی استفاده میکند. هرگاه بخواهد در تحریمها یا پروندههای منطقهای امتیازی بگیرد، سطح غنیسازی را بالا میبرد.
اما واقعیت پیچیدهتر از این است. در درون ساختار قدرت، سپاه پاسداران و جریانهای تندرو برنامه هستهای را راهی برای تثبیت نفوذ ایران در خاورمیانه میدانند و آن را کلید برتری راهبردی بر کشورهای خلیج فارس و اسرائیل میشمارند.
حتی در داخل ایران نیز اجماع واقعی وجود ندارد. برخی از نخبگان معتقدند این پروژه، کشور را با هزینههای میلیاردی و انزوای بینالمللی مواجه کرده است، در حالی که تندروها آن را «نماد عزت ملی» مینامند.
مطالعه بيشتر : «ایران را پس میگیریم»… نقشهٔ نسلی که منتظر معجزه نمیماند!
در میان این دو دیدگاه، پرسش باقی است: آیا تهران اسیر پروژه هستهای خود شده، یا این برنامه همان سلاحی است که بقای رژیم را تضمین میکند؟





									 
					


