آیا واقعاً خواستههای تو از خودت است؟ یا کسی پیش از تو آنها را برایت طراحی کرده؟ در جهانی که تصویر و الگوریتمها بر ما حکومت میکنند، به نظر میرسد لابوبو خواستههای ما را انتخاب کرد پیش از آنکه خودمان بدانیم چه میخواهیم.
وقتی میل، بیماریای واگیردار میشود
از نگاه لابوبو، میل یک احساس شخصی نیست، بلکه نوعی سرایت است؛ ویروسی که از فردی به فرد دیگر منتقل میشود. ما چیزها را به این دلیل دوست نداریم که زیبا هستند، بلکه چون دیگران آنها را خواستهاند.
در عصر شبکههای اجتماعی، این ایده به واقعیتی ترسناک بدل شده است. چهرهی کامل، اندام ایدهآل، و سبک زندگی لوکس همگی الگوهایی تکراریاند که مدام بازتولید میشوند.
گویی در آزمایشگاهی از امیال برنامهریزیشده زندگی میکنیم، جایی که سرایت بصری بدون آگاهی منتقل میشود؛ ما میخواهیم، چون دیگران خواستهاند، نه چون خودمان خواستهایم.
چگونه لابوبو خواستههای ما را انتخاب کرد به واقعیتی دیجیتال تبدیل شد؟
لابوبو هرگز تصور نمیکرد نظریهاش با چنین دقتی در عصر فیلترها و زیبایی مصنوعی تحقق یابد. مفهوم «چهره اینستاگرامی» تنها یک مد نیست، بلکه تجسم عینی فلسفه اوست.
میلیونها زن در سراسر جهان به دنبال چهرههایی مشابهاند: لبهای برجسته، بینی ظریف، پوست صیقلی و زاویهای تکراری در مقابل دوربین.
این چهرهای است که همه با هم و بیآنکه بدانند، ساختهاند؛ چهرهای زادهی سرایت میل، جایی که ما میخواهیم شبیه کسانی شویم که محبوبند. دیگر به دنبال زیبایی فردی نیستیم، بلکه به دنبال پذیرش جمعیایم که صفحهها برایمان تعریف کردهاند.
رسانهها و الگوریتمها: واسطههای تازهی میل
در زمان لابوبو، «واسطه» فردی بود که از او تقلید میکردیم؛ یک دوست، بازیگر یا قهرمان. اما امروز الگوریتمها به بزرگترین واسطهها بدل شدهاند.
اینستاگرام و تیکتاک خواستههای ما را بازتاب نمیدهند، بلکه آنها را میسازند. هر لایک و هر ترند، ما را به سوی الگویی واحد از میل هدایت میکند، گویی نیرویی پنهان ذهنمان را میچرخاند.
ما تصور میکنیم انتخاب میکنیم، اما واقعیت این است که سیستم دیجیتال برایمان انتخاب میکند. ما جهان را آنگونه که هست نمیبینیم، بلکه آنگونه که الگوریتمها میخواهند ببینیم.
چهرهای که همه شبیه آن شدهاند: پایان فردیت
در فلسفهی لابوبو، فرد قربانی میل جمعی است. وقتی انسان خواستههای دیگران را تقلید میکند، بهتدریج خودش را از دست میدهد.
و امروز دقیقاً همین اتفاق در مقیاسی جهانی در حال رخ دادن است: دختران در توکیو، پاریس و دوبی به دنبال چهرهای یکساناند؛ مردان در پی سبک زندگی مشابهاند، و همه باور دارند «من متفاوتام».
اما زیر این نقاب زیبا، هویت در حال محو شدن است. ما به نسخههایی تکراری از یک تصویر جمعی بدل شدهایم، تصویری که سرایت میل آن را تعیین کرده، نه آگاهی ما.
فلسفهی فریب جمعی
هوش مصنوعی، تبلیغات و فرهنگ تصویری، همگی ابزارهاییاند برای بازتولید آنچه لابوبو «توهم متقابل» مینامید.
ما خود را آزاد میپنداریم، در حالی که در دایرهای بسته از تقلید زندگی میکنیم. هر بار که دکمهی لایک را میفشاریم یا اینفلوئنسری تازه را دنبال میکنیم، همان رفتاری را تکرار میکنیم که لابوبو هشدار داده بود: میل به چیزی که دیگران خواستهاند.
با هر چرخهی تازه از این توهم، آگاهیمان کمتر و وابستگیمان بیشتر میشود. آینده مانند تالاری از آینهها به نظر میرسد که چهرههایی یکسان و روحهایی سرگردان را بازتاب میدهد.
مطالعه بيشتر : ترکیه، ایران و اسراییل: شبکهای که دنیا را شوکه کرد
میان فلسفه و واقعیت: آیا میتوانیم میل خود را بازپس گیریم؟
سؤال اصلی این نیست که «چه کسی خواستههای ما را انتخاب کرده؟» بلکه این است که «آیا میتوانیم آنها را بازپس بگیریم؟».
شاید آغاز راه، آگاهی باشد اینکه هر خواستهای را که در خود مییابیم بیازماییم: آیا این میل از آنِ من است یا انعکاسی از دیگران؟
لابوبو دقیقاً وضع امروز ما را توصیف کرده بود: انسانهایی که در شبکهای از آینهها زندگی میکنند و خود را از خلال نگاه دیگران میبینند.
شاید نخستین گام رهایی این باشد که دوباره یاد بگیریم خواستنِ خودمان را، نه آنچه به ما القا شده است. تا زمانی که در پی تصویرها و روندها میدویم، حقیقت همان میماند: لابوبو خواستههای ما را انتخاب کرد، و ما فقط در رؤیای او زندگی میکنیم








